- آبگرفته کردن
للفيضان
معنی آبگرفته کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- آبگرفته کردن
Waterlog
- آبگرفته کردن
saturer d'eau
- آبگرفته کردن
durchweichen
- آبگرفته کردن
जल में डूबना
- آبگرفته کردن
پانی میں ڈوبونا
- آبگرفته کردن
পানিতে ডুবানো
- آبگرفته کردن
kuzama kwenye maji
- آبگرفته کردن
su basmak
- آبگرفته کردن
물에 잠기게 하다
- آبگرفته کردن
水浸しにする
- آبگرفته کردن
להשרות במים
- آبگرفته کردن
membanjiri
- آبگرفته کردن
затоплювати
- آبگرفته کردن
заливать водой
- آبگرفته کردن
doorweken
- آبگرفته کردن
empapar
- آبگرفته کردن
inondare
- آبگرفته کردن
encharcar
- آبگرفته کردن
淹没
- آبگرفته کردن
zalewać wodą
- آبگرفته کردن
ทำให้จมน้ำ
